... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

در و دیوار دنیای من

چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۵ ق.ظ

دیوانگی ام شاید از کلاس پنجم شروع شد!

پنجم را که تمام کردم یعنی آخرین امتحانم را که دادم در راه برگشت به خانه بود که یادم افتاد این آخرین دفعه ایست که این راه را می‌روم! یکهو نمی دانم چه شد، شروع کردم به حرف زدن با کوچه پس کوچه های راه!!

البته ناگفته نماند از همان روز بود که فهمیدم با دیوارها هم می‌شود حرف زد و به درها نگفت!

  • شبنم اطهری بروجنی

نظرات  (۲)

نه نمیشه این طوری. نقاشی رو میشه باش حرف زد که تا داریش میکشی باش حرف بزنی یعنی طرحش از پس زمینه ذهنت باشه. نقاشی که با تمرکز رو طرحش بکشی رو فقط میشه نشست پاش یه قهوه ترک خورد مثلا و دمم نزد:))
پاسخ:
خب میگم که من اونکارا که میگی با نقاشی که خودت میکشی میشه کردو با نوشته هام می کنم :دی
حال ندارم فک کنم !!:)))))
چرا دیونگی عزیزمو من خودم کلاس اول دبستان چنین حسی رو تجربه کردم:))
با نقاشیایی هم که میکشیدی کلی میتونستی حال کنی تازه:))
پاسخ:
نمی دونم چرا ولی من زیاد با نقاشی میونه م خوب نبود! ینی خدایی خوب می کشیدم ها ولی چیزی نبود که نا خود آگاهم همیشه یا اکثرا اونو بخواد فقط برای درس هنر پاش می نشستم :دی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">