... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

چوب معلم

پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۸ ب.ظ

پای زندگیم

زخم زیاد داشت اما

درد نداشت

روی زخم‌هایت مرهمش کردم ...

دیگرهیچ کم ندارد !

پ.ن :

الکی مثلا یکی شکست عشقی خورده  ... ;) :دی 

  • شبنم اطهری بروجنی

نظرات  (۴)

  • ۰۷ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۲۰
  • مهسا
    • :)))))))))))
    چه قدر خودمو لوس کردم سری پیش! عاشقتم:*
    پاسخ:
    :-*
  • ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۱۷
  • مهسا
    • :..." ینی چی؟
    ینی افرین به دوست بی نظیرم که اینقدر میفهمه؟
    ینی افرین به دوست فهمیدم که تلاششو میکنه بفهمه؟
    ینی افرین به دوست تلاشگرم که نمیفهمه اما برداشت شخصیشو زیبا میگه؟
    ینی افرین به دوست مهربونم که نمیفهمه و برداشت شخصی خوبی هم نداره اما نظر میذاره؟
    ینی افرین به دوستم که نمیفهمه و برداشت خوبی هم نداره و نظرم دیر میذاره اما گاهی غلط گیری مکینه؟
    ینی افرین بهت اُی که میخونی و نمیفهمی و برداشت خوبی هم نداری و نظرم میذاری که ربطی نداره و الکی میای گاهی غلط میگیری و دیرم میای و .... اما من بازم دوست دارم؟!
    اینا خوشبینانش بود تازه! همشو میتونی با تغییر افرین به ... و صفات خوب به بد معکوسم ببینی! حالا اخر "..." ینی چی؟
    پاسخ:
    ینی افرین به دوست بی نظیرم که اینقدر میفهمه
    ینی افرین به دوست فهمیدم که تلاششو میکنه بفهمه
    ینی افرین به دوست مهربونم که میفهمه و برداشت شخصی خوبی هم داره و همیشه میاد و می خونه و نظرم میذاره
    ینی عااااااشفتم :-*
  • ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۵
  • مهسا
    • دقت کردم خب!
    به نظر میرسه دو تا زخم خورده عاشق هم شدن که گویا راوی این ماجرا پس از عشق و نثار وجود خودش به طرف مقابل کمی سرخورده ده مثلا یه کم شکست خورده!
    راست میگی این بار نظرم نسبت به اون روز متفاوته! عجب چیزایی مینویسیا!! شدی یه پا نویسنده! هربار میخونم یه برداشت میگیرم:)))
    پاسخ:
    ... :)
  • ۲۷ تیر ۹۴ ، ۲۰:۰۵
  • مهسا
    • وااااای که این چه قدر زیباست!
    اول یه کم نفهمیدم چی میگی اما الان فهمیدم! 
    چرا حالا شکست عشقی؟! به نظر من که عاشق شده! هنوزم شکست نخورده!
    عین تکامل سازنده است! 
    کاش اون طرفم که اینقدر رنجور بوده نظرشو میداد! یکی فقط همراهی گرفته و یکی حس از خودگذشتگی! عین عشق دیگه هنوز اینا شکست نخوردن:دی
    پاسخ:
    یکم دوپهلو هست ولی نه نمیشه گفت دقیقا اونه که تو میگی :|
     به ضمیرا دقت کن ;)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم