... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

آتش برپا می کنیم،

به رویش لبخند می زنیم،

گردش می پریم،

از کنارش حرارت می آموزیم،

حلقه اش می کنیم و به دورترین نقطه ممکن پرواز می دهیم

...

امشب تمام کینه هایم را سوزاندم،

فردا دنیا دنیای خودم می شود!

 

 

نمی توانم در دنیای خودم زندگی کنم،

وقتی که نگاه کودکانه ی این فصل سرد

آمدن بهار را رنج می کشد!

 

برای شادمانی این روزهای عجیب دلتنگ

سبز می شوم و سنبل می آورم

سرخی سیب را میهمان سفره ام می کنم

ویک دل سیر، سپیدی ها را به تماشا می نشینم


کنار مشتی سنجد،

ساعات همیشه را غریبانه می شمرم

جام سمنو سر می کشم و مست می شوم از عطر نوبهار

و زندگانی ام سکه می شود به چشمان هر چه آسمان

...

 

 

 

 

و من

 برای آغاز فصلی نو

آن بهار را در انتظارم

که زمستان گوشوار اوست.

...

 

حتما که نباید جمله بود و از منظومه کلام برآمد

گاه می شود یک کلمه بود،

یا یک حرف ساده،

یا حتی یک نگاه!

می توان تنها یک نیم نگاه بود و وجود داشت

می توان سرچشمه هزار هزار دریا شد،

که برایشان نه مفهوم آغازی هست و نه پایانی!

همین شاید گره از آستین کلام نیز بگشاید...

 


غوغای این آبهای همیشه خروشان را
 
به آرامش هیییییچ مردابی نمی فروشم!
 
 

نمی شناسمت،

فقط

هر روز که اینجا می آیم ...

دیگر عادت کرده ام

به دیدن رد پای تازه گریخته ای که

هنگام رفتنم ...

رد پایت پشت پنجره جا می ماند، هر روز که می آیم و می روم!!

 

 

حالا از چند صد قدمی، صدای قلب مرا می شود شنید!

...

تنها می توانم دور بمانم و نگاهت کنم،

همین!

 

"...

شاید وقت آن رسیده باشد که بهانه ای کنید و یکدگر را به دست خدایی بسپارید که هرگز باورش نکردید!

..."