... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

۲۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

از این جا 

جهان شکل دیگری ست

پشت پنجره 

آخرین واگن

جایی که تو ایستاده ای!

گاهی نمی توانم دروغ بگویم

اما می‌توانم صبور باشم

چونان زنی که به همسر معتادش ایمان دارد

و هر روز منتظر ترک اوست ...

من

یک زنم :)

وقتی که باران می بارد

کافی ست ورق بزنی

خیابان‌های بی خاطره را

آنوقت

به قلبت وحی می شود

فرشته ای که نزول کرده است ...


پ.ن

مخاطب خاص خودتو معرفی نکن! :دی ;)

که زائر حریم حق شده باشی

و غریب دستان کودکی

انگشت تو را ...

امروز لب بگشایم و کام از تو می رقصد

من یک زنم

قانون شعرت را

چشمان من چار است و تارم چوب!

 نه!

 نمی خواهم که باد بیاید

بند گیسوانم را بگشاید

اما تو نباشی ...

باران

اینم فرشته ی جدید ما بلافاصله بعد از اولین لباس دنیا :دی (صورتش عیییییین اولین روز خواهرش پر پف و البته چشماش عیییییین خواهرش خوووششششششگل! واسه همین منتظر بودم عکس جدیدی ازش بذارم که چشمای خوشگلش باز باشه ولی متاسفانه نشده که برم ازش بگیرم (حالا بعدا اضافه می شه ;) )

نیایش

تولد دو روز پیش :)  فعلا گفتم اینو بذارم مزه ش نره :دی


کلللی وقت برد تا تونستم یکی یکی بگردم  و با سرعت داااغون نت ببینم و پیدا کنم کدوم قسمت بود و دانلود کنم و برش بزنم و براتون بذارم ...

اما وقتی اولش سختم شد و بی خیال گذاشتنش شدم، در همون لحظه یکی از همین دوستای خوب بهم زنگ زد و و من شاید واسه اینکه از رو دوش ذهنم بردارم قید سرپرایز شدنشو زدم و براش گفتم می خواستم چیکار کنم و ... 

صبح دیدم نطری برام گذاشته بود که ... نتونستم این کلیپو نذارمش! (lwnhr h,k \sj uharhki ih => fijvi hdk[h kbhvla :nd)

واااقعا به لذتش می ارزید :)

تقدیم به دوستای اصیلم (;

به اطلاع می رساند امکان دست یابی به صفحات با شماره ی آنها فراهم شد

با هدف دستیابی هر چه آسان تر شما به به مطالب

شب خوش

:)

عاشقانه هایم را در دفتر نت م نامه می کنم

گوش های این دنیای مجازی ...

محرم این ساز نیست.

بالاخره پس از 2-3 سال تلاش!!! تونستم این 3 تا رو یه جا بنشونم و ازشون یه عکس درست و درمون بگیرم ... 

با توجه به روند موفقیت(شروع از بالا سمت راست به طرف پایین و در ادامه چپ و دوباره بالا :)) ) که تنها این دفعه برای گرفتن این عکس به تصویر کشیده ام فکر می کنید کدام وروجک مانع از گرد هم آیی این سه در یک عکس می شده است؟!!

(اگه راهنمایی خواستینن بگین :)) )

...

و بالاخره ...

با توجه به طولانی شدن زمان این پروسه کسری و فرنیا حوصله شون سر رفت و کناره گیری کردن :))))