... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

۱۵ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

کسی چه می‌دانست

که اولین بار است

باز می‌کنم

و می‌نویسم

آخرین دفتر تو را!


پی نوشت :

راستی فرداش تولد بلاگم بوده و من یادم نبود امسال :( !!

با چند روز تاخیر مبارکه (;

indi j xgfj :nd

...

این لحظه‌هایی را

که به نبودنت لبخند می‌زنم.

زیبا

مگر می‌شود

که تو باشی

و ساز من کوک نباشد؟!

همین‌طور نایست

کنار نیا

برای توست

این آهنگ

این صحنه

این ...

دور

بداهه.

و حالا

این در

وا شده است

به سوی کلماتی که آماده‌ی رسیدن‌اند.

...

مثل خواب عجیب یک ترانه

که به سکوت قناری گوش سپرده است.

از آغاز بودنت معلوم بود

کسی نیستی

که نبینمت

حتی در نبودنت!

یکی هست

که امشب

واسه اون میخونیم همه مون، ولی اون خوااابههه

خدایا

کمک کن

...

--------------------------------------------------------------------------------

امشب شب اول قبر خیلی هاس که عمرشنو دادن به دست ما که به جاشون زندگی کنیم

براشون یه آیه هم شده قرآن بخونیم :) 

سوره واقعه هم کوتاه هست هم توصیه شده 

اگه سخته صلوات نشد دعا هرچی که خودتون به دلتونه

ممنون :)


پی نوشت :

این پست قرار بود موقت باشه اما چرا موقت؟!! حالا که هر شب ممکنه شب اول این سفر برای کس دیگه باشه بذار بمونه که هر وقت دیده شد برای کسی علاوه بر مرتضی پاشایی دعایی ... خونده بشه به این بهانه

فعلا که شکر خدا زندگی ما همچنان ادامه داره :)

حق یار همه

این مطلب تقریبا با دوره و به بهانه ی بستری شدن مرتضی پاشایی عزیز در بیمارستان شروع شد اما تصمیم گرفتم برای حرف نزدن از بیماری و ندادن انرژی منفی بهش اصلا ادامه ش ندم اما متاسفانه مجبوره که تلخ ادامه داده بشه :(( { پس حال و هوای بهتر اوایل متن مربوط به قبل از فوت ایشونه:( می خوام خواهش کنم برای شادی روحش هر چی به دلتونه براش بخونید و دعا کنید و صلوات بفرستید}

وقتی که می گویم "برایم دعا کن"
یعنی کم آورده ام
یعنی دیگر کاری از دست خودم
برای خودم برنمی آید که انجام بدهم
دست به دامان تو شده ام
که "تو" برایم دعا کنی ...!


نتونستم پیدا کنم مال کیه!

سهراب

و

پوستر نوجوانی‌ام ...

چه می‌گفتی؟

یادم رفته است!!