... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

اینجام تعطیل شد اما مگه آدم خونه دیگه ای هم می تونه داشته باشه بعد این سن؟!!!!

مگه دوست داشتنای آدم تمومی داره؟!!!

مگه زیباییای روزای خدا تمومی داره؟!!

مگه عشق تمومی داره؟!

وقتی دور از خونه باشی

و تو یه صبح بهاری اییینطور بارون میزنه!!

و تو ناخودآگاه پلیینگ هات می رسه به یه بهارونه ی ایننننقدر پرخاطره و نزدیک ...

خواستم بگویم

دست ما نیست

عشق

در غربت و در بهار سر بازتر می کند!