... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

۱۷ مطلب با موضوع «اطلاعیه ها» ثبت شده است

دوستان عزیزم سلام :خخخخ

بله هنوز زنده م :))

می خواستم به استحضار برسونم یه امکان حدید به بلاگ های بیان اضافه شده که می تونید بلاگ هایی رو انتخاب و در صورت تغییر و اضافه شدن پست یه اون بلاگ ها مطلع بشید بدون اینکه بخواهید هی بهشون سر بزنید و مدام پیگیر باشید و از دست پست نذاشتنشون خسته بشید ;) مث یه مدت من :دی

یه بدی این ویژگی اینه که بازدیدها پایین میاد که خداروشکر هرگز واسه من مهم نبوده:)

دیگری هم اینه که فرصت بازنگری و کند و کاو در پست های گذشته رو از خواننده هایی که به امید دیدن پست اینجا میان می گیره، که با اینکه یکم ناراحت میشم در اونصورت اما به آسانی کار شماها می ارزه ;)

پس بدویی برید اگه عضو نیستید و می خواهید بلاگی رو دنبال کنید، عضو بشید و ... هیچی دیگه دنبال کنید :دی

روز و روزگار بر شما خوش

سلام بچه ها ببخشید که این عید نتونستم برنامه هایی که واسه سال تحویل تدارک دیده بودم انجام بدم. تا 1 هفته بلاگ نخواهم بود. نوروزتان هم پیروز:)

 


پ:

خوب خیلیها میان و میخونن و میرن! خیلیم میان و ... تقریبا تمام پستا رو می خونن، دونه به دونه؛ اما نمی دونم چرا هیچ نظری نمیذارن! اولش تصمیم گرفتم بی خیال شم و گفتم چه کاریه واسه کسایی که واقعا میخوان میل می کنم که یکی نیاد "بگه به نسبت کسایی که نظر می ذارن بازدیدت زیادی بالا نیست؟!!"

بعدش ولی آبجی سپید امر کردن که آ!! ینی چی؟!! باید بذاری همونجا میایم می خونیم!! و ...

خلاصه که در واقع این وقفه نبود اما خب یه چیزی بود که این بود دیگه :دی

ادامه میدیم نظراتونم بنویسین خوشحال میشیم چشمک

پستای مخصوص مخصوص عید که پرید اما پستای عید رو با اینکه دیگه لطف خودشونو ندارن با همون تاریخایی که پیشنویس شدن اما پست نشدن میذارم.

و بعد یکی یکی اون پستایی که برای بلاگ نوشتم و نذاشتم رو هم میذارم تا به روال عادی برگردیم :دی

به اطلاع می رساند امکان دست یابی به صفحات با شماره ی آنها فراهم شد

با هدف دستیابی هر چه آسان تر شما به به مطالب

شب خوش

:)

بعد مدت‌ها یادم اومد ننوشتمش جایی!!

قسمت شماها بوده دیگه لابد 5 شنبه می ذارم خوبه؟ (;

فعلا شب همگی خوش (:

متاسفانه یا خوشبختانه خودم تا اطلاع ثانوی نمی نویسم (;

بچه ها کدوم یکی از زیری ها عامه پسندتره؟!

فقط یکی!

:دی


رقص برف

آن چیست که ...؟

نامه ای به لپ تاپم

تک صندلی *

جاده  *

بی عنوان

استکشاف

قبل هم امتحان کرده بودم اما ارسال نمى شد خوشحال هستىم که از اىن طرىق با شما در ارتباطىم:دى(با سپاس وىژه از بىان عزىز)

با سلام با توجه به عدم دسترسى به بخش مدىرىت بلاگ براى دومىن بار اىن پىام جهت عذرخواهى از خوانندگان بلاگ ارسال مى گردد

داشتم به نوشته هایی نگاه می کردم که سال گذشته تا الان نوشتم! واقعا دارم یه دوره ای رو می گذرونم فک کنم!!!
چقد به خصوص تازگی یه جور دیگه چرت و پرت می نویسم!! :))

دبیرستان که بودم دبیر ادبیاتمون می گفت این شبنمو تازه وقتی به برگه ش وصل کنی می فهمی چی میگه! درباره اینکه می خواسته چی بگه هیچ نظری نمی تونه بده آدم!!! (روش نمی شد بگه دری وری می نویسه به یاد استاد ... ;) ) خلاصه که کلی رو خودم کار کردم تا راحت بنویسم سلیس و روون ... فک کنم زیادی موفق شدم تو این امر :-" :-" ...

از همه خواننده ها (همچین می گم همه انگار چن نفرن پایه ثابتام :)) ) عذر می خوام بابت "بدترکار" شدنم!!
دعا کنید خدا شفام بده در سال جدید :)))))))
همه نوشته هایی رو که آماده کرده بودم واسه یه پست جدید انتخاب کردم و delete!
چند وقته از نوشته های خودم خوشم نمیاد!! ... شاید چون سوژه های دور و برم زیاد شدن و نباید اونا رو بنویسم چون نمی خوان که نوشته بشن!!!!! شایدم خل شدم
فک کنم بهتر بود بیان م باز نمی شد!!!

هر آدمی یه جاهایی کم میاره!! اما خب می تونیم که بهش قرض بدیم هان؟!!
این پست به زودی (ان شاءالله) حذف می گردد.


بعدا تر نوشت : چرا حذف شه اصلا؟!! بگذار بماند برای آینده و عبرت! ;)

سلام

من از طرىق لپ تاپ به بىان دسترسى ندارم

عزر خواهى از عدم به روز کردن بلاگ


بعدا نوشت :

بالاخره درست شد :)
مث اینکه معتاد شدم! اعصابم ریخته بود به هم این بیان وا نمی شد اصن یکی دیگه شده بودم انگار! (صنعت اغراق :دی)