... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

۲۷ مطلب با موضوع «من یک زن هستم» ثبت شده است

ینی فقط یه برف به این خوشگلی میتونست دیالوگای رومئو گونه منو ژولیت بشه ... 😁😉😍

برای تک تک آدمای دنیا، لذت چشیدن طعم چایی داغ زیر یه برف یهویی کنار یه دوست با زیرصدای آغوش شادمهرو آرزو می کنم 😊😉😇🤗😘


پ.ن۱: مریم جون به زندگی من خوش اومدی

پ.ن۲: جای دوستان قدیمی جون جونی به شدت خالی...

پ.ن۳: برای جهان دعا کنیم ... (تو بایدی و یقینی نه اتفاقی و شاید / تو سرنوشت زمینی که اتفاق می افتد!) 😊

_________________________

پ.ن4: خدا به همراهت مریم جان ... رفتند تهران ... خدایا مراقب آدمای زندگیم باش

 

فقط بلدم

دهانم را باز بگذارم

که خون بالا بیاورد و

سر به سر سبزینه‌ی این سروها

نگذارد.

 

 

شده‌ای موج سر زبانم

می‌آیی تا لب ساحل

اما

نرسیده بازمی‌نشینی...

 

اینجا

سرزمین من است

جایی که بعضی حرف ها را

نباااااید بزنم ...

چون

یک زنم!!

 

بعد از تو

سخت بود

روایت مجنون لیلی

سخت بود

باور عشق فرهاد

سخت بود

پای بوستان سعدی نشستن

حافظ خواندن

زیر باران چشم بستن، قدم زدن

شب ها

با مهتاب نشستن

همچنان از عشق نوشتن و لبخند زدن

...

بعد از تو سخت بود

غزل بودن

غزل ماندن ...

 


داستان سفارش نشده از زبان یه دوست :)

نمی شود گولش زد

کودک‌تر از همیشه به نظر می‌آید اما

حتی صدای قلبم را می‌شناسد.

کسی چه می داند؟!

"حوّا" شاید نام مادری ست

که بهشت را 

به لبخند سیب‌آلود کودکش فروخت

و عشق را

دو نیمه کرد ...

 

mom1

مامان گلم همه روزای زندگی من مبارک که تو رو دارم

 همه زندگیم تقدیم به تو :-*

 

گیرم همه‌ی ناخوشی‌های جهانم کنار پیری تو باشد

ذره ذره به آتش کشم

آنکه تار موی تو را

بد شانه زند! 

نبودنت آزارم نمی دهد

قانون آدم ها ...

بالای سرت نباشند

آبادت می کنند

سند می ستانند

و در تو زندگی می کنند؛

زمین کم آمده است!

گاهی نمی توانم دروغ بگویم

اما می‌توانم صبور باشم

چونان زنی که به همسر معتادش ایمان دارد

و هر روز منتظر ترک اوست ...

من

یک زنم :)

که زائر حریم حق شده باشی

و غریب دستان کودکی

انگشت تو را ...