ماسه نوشت یه دوست جدید
جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۳۸ ب.ظ
بعد از یه کم حرف زدن باهاش قرار شد بره مسافرت و کلی خوش بگذرونه و فراموش کنه هرچی که اذیتش میکنه. اونروز خخییییلی خوشحال بودم آخه بعد مدتها دوباره ...
حالا بی خیال اینا رو گفتم که بگم وقتی برگشتشو با فرستادن این عکس بهم خبر داد باورم نمیشد که واااقعا کاری کردم که یه دوست با گذشت کمتر از 2-3 ماه آشنایی اونم (فقط طی همون 5-6 روز سفر ) حد اقل اونقدر منو قابل بدونه که تو سفر و اوج خوشیش یادش به من باشه :
حالا خییییییییلی خوشحال ترم شاید تونسته بودم یه کسی رو با دلم حد اقل برای مدت کوتاه والبته سخت ترین روزا به زندگی عادیش پیوند بزنم!(جمله رو داشتی :دی) کنارش هستم اما بیشتر از اون براش همیشه دعا می کنم چون این من نبودم که حتی این بارم تونستم بهش کمک کنم :)
- ۹۳/۰۶/۰۷
for دست نوشته