داغ سرد
اینو سوم راهنمایی بودم که نوشتم یادش به خیر چقد با خودم فک می کردم بالاخره روند رشد عمودیم شرو شد :)))
احتراق نفس ثانیه ها
نالهی عشق
و صدای خشم طوفان بر کوه
و چراغی که پر از فاجعه است ...
******
آسمان نیلی بود
حنده زهره در آغوش درخت
بارش نور به گلهای حیات
صبح ار پاکی دلها جاری
لحظه ها گریه شب را می خورد
(رحمتش با باران
غرق در نجوا بود)
******
ناشری قافیهها را دزدید
و به انگار خودش طوفان شد ...
******
نخلها بر عطش بادیه می خندیدند
لانه ای سرگردان
خانههایی ویران
رد پایی سنگین
و نسیمی که نوازش میکرد
آستان گریهی رگها ...
******
اندکی پایینتر
او جوانی ست که بر شانهی سرو
آرمیده ست نگاهش در خواب
چفیهی مهر به بازو بسته
بر جبینش داغ سردی خفته ست
و شبستان خیالش مهتاب ...
******
چه کسی میداند
سر آن سر به خداد دادن چیست
سرخی گونهی شبنم بر خاک
عطر باران حقایق بر شط
و کتاب تاریخ :
خاطراتی که پر از زیستن است.
- ۹۳/۰۶/۱۸