لقمه شرم
شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۰۹ ب.ظ
خورشیدی باید
تا شمیم نور
بر محفل عاشقانهمان
ببارد...
*****
یلداست ...
امشب،
همه برابرند،
نماد میشویم
و نمود می کنیم
در تاریخ ...
آتش امشب باید
گرما ببخشد،
دلها را
تنها!
نه جنگ بیفروزد
و نه حتی دل بسوزاند
امشب
ابهت پدربزرگ بر نوهها و نتیجهها و نبیرهها
آغوش میشود
و داستان میگوید
و لبخند میزند
و بوسه میزند
بر پاکیها
و بر روی حافظ!
...
قانونی جز تو نیست؛
هر آنچه،
هر چقدر کوچک،
مقابل تو بایستد
پست باشد
و گناه باشد!
*****
و ما،
خوان الوان گستردهایم
تا انعکاس رخ یار را
در میلاد عشق
به تماشا بنشینیم ...
زمستانا!
امشب
پاییز آخرین جرعه را سر میکشد
فردا
دور دیگریست
و چشمها
به دستان سپید توست ...
- ۹۲/۰۹/۳۰