... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

زاینده رود

سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۴۳ ب.ظ

به دنبال تو ام

که بیایی ...

درد تمام شده است

بیایی

و باران ببارد

سراسر زاینده رود خشک را

بدویم و خیس شویم و بخندیم

برسیم به پیشواز رود

و پرنده ها

که همپای آب می‌پرند

و می‌آیند...

یادگاری از باز شدن آب زاینده رود (تاریخشو یادم نیست :دی)

  • شبنم اطهری بروجنی

نظرات  (۳)

احساس جنایتو عزیز من کسای دیگه باید بکنن! تو چرا اخه!؟
پاسخ:
مههههسااااااا ... سووووووووووووووووووووووووت ...
همه رو گفتم، شاید تو هم یکیش:پی
پاسخ:
احساس جنایتکار بهم دست داد :|
هعی! زاینده رودی که روزی نشانه پویایی و عشق سرزنده بود توی نظم و نثر، حالا شده کمک حال کسایی که میخوان متنشون یه بار معنایی تلخم داشته باشه!
روزگاری شده!!
به اصفهان رو که تا بینی بهشت ثانی/ به زنده رودش سلامی ز چشم ما رسانی.....
:|
پاسخ:
"کسایی که میخوان متنشون یه بار معنایی تلخم داشته باشه!" ؟!!! 
:-؟ منو میگی؟!!!!!!! :-؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">