... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

یادم بده چگونه دعا کنم

که نه تو از نگاه زندگیم بار ببندی

و نه عزیزترین‌هایم.

من ابراهیم نیستم

اما تو خدای موسی ای

خدای حرُی

خدای منی

بر من ببخشای ...


به یاد رفتگان فاتحه ای بخوانید :(

2014-07-28

ای ماه سر به مُهر! سر از سجده برمدار 

پشت سرت کسی‌ست که شق‌القمر کند

[محمود حبیبی]

یا علی      

 و من همیشه

چنان در زلالی چشم تو غرق شدم

که آنچه را نگفتی

تجربه کردم

شاید تلخ‌تر از تو!

که لابه‌لای سطرهای آن شب مقدس

کنار هر نامی

که کنه مرا پیدا بود

تو هم بودی ...

یه هدیه دوست داشتنی از یه  دوست دوست داشتنی تر (-;   (مرسی کمش بود :دی )

جنون ازآن آدمیانی است که دل باخته اند، اما رنــــــــــــــگ ... هرگز!

و بستر ایمان توست

که انگاره‌ی عشق بر پیکرم پوشانده است.

وانگهی

از سرشت غبارآلود من

خاک می‌خیزد.

در کشاکش جنون‌آور زخمی‌ترین لحظات

گاه حتی نغمه‌های مرگ در گوش آدمی غوغا می‌کند

و تو گویی به تمام ناتمام خویش نزدیک می‌شوی

اما

فردا

همه چیز تمام می‌شود

و تو

ادامه می‌یابی ...

"...ترین" بار دیگر از داستان زندگیت رخت می‌بندد

تا بعد ...


پی نوشت :

این را

تک تک حاطرات من

بیداد می‌کنند

بی پرده!

حتی اگه چیستان دوست ندارید هم یه سری به ادمه مطلب بزنید چشمک