my realism :D

there is one fact in the world

and it is

"you are the best for your life

if not

you wouldn't be here,

in your life opportunity" :)

 

صحن عشق

که زائر حریم حق شده باشی

و غریب دستان کودکی

انگشت تو را ...

جهان من

سر بینداز

از آینه آدم بباف

و از رود، مرگ

ساده‌ی ساده

یکی رو

یکی زیر.

داربی

...

به قاب سرخ تو

و نگاه آبی پدربزرگ!

مرهم

...

برای زخم بالی که

سنگ من از تو شکست.

مگه اشکالی داره الکی بخندیم!!؟!! (شخصیت اصلی : فرنیا ):دی

دیشب مث خیلی شبای دیگه فرنیا خونه مون بود...

فرنیا دختر خاله کوچیکه مه که الان 7 سالشه و عاااشق عروسک باربی واین جور چیزای به قول خودش "فانتزی" ه.

اینجا

صبور نیستم اما

می‌دانم کجای جهان ایستاده ام

زمین می‌چرخد ...

قاصدک

سال‌های زیادی نزیسته‌ ام اما

آموخته ام

که وعده گاه کفش دوزک‌ها، دست‌هایی ست که پینه می‌بندند

و بعضی شب‌ها که نسیم بتابد

گل سپیده می‌شکفد

و اگر هوس کند، شبنم می‌زاید ...

رویای رنگی افسانه‌های ما

یک نفس کم دارد.

مثبت من

اجازه می‌دهند تنهایی‌ها

و دور شدن‌ها

که بشناسیم

خودمان را

و دلبستگی‌هامان را

و آنوقت دلتنگ چیزهایی می‌شویم

و دلتنگ کسانی می‌شویم

که در وجود ما نفوذ کرده اند

و در قلب ما جاودانه‌اند.

---

ببخشید که یه مدت نبودم :-"

فلسطین بدون شرح

تو به جای منم پر غصه شدی!

در کشاکش جنون‌آور زخمی‌ترین لحظات

گاه حتی نغمه‌های مرگ در گوش آدمی غوغا می‌کند

و تو گویی به تمام ناتمام خویش نزدیک می‌شوی

اما

فردا

همه چیز تمام می‌شود

و تو

ادامه می‌یابی ...

"...ترین" بار دیگر از داستان زندگیت رخت می‌بندد

تا بعد ...

---

پی نوشت :

این را

تک تک حاطرات من

بیداد می‌کنند

بی پرده!