... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

۹۹ مطلب با موضوع «ماندگاری! :: به بهانه ... ها» ثبت شده است

یادم بده چگونه دعا کنم

که نه تو از نگاه زندگیم بار ببندی

و نه عزیزترین‌هایم.

من ابراهیم نیستم

اما تو خدای موسی ای

خدای حرُی

خدای منی

بر من ببخشای ...


به یاد رفتگان فاتحه ای بخوانید :(

که لابه‌لای سطرهای آن شب مقدس

کنار هر نامی

که کنه مرا پیدا بود

تو هم بودی ...

یه هدیه دوست داشتنی از یه  دوست دوست داشتنی تر (-;   (مرسی کمش بود :دی )

حتی اگه چیستان دوست ندارید هم یه سری به ادمه مطلب بزنید چشمک

که اگر مرا به میز محاکمه فرا خوانند ...

روزه ای نبوده است که گرفته باشم، اما

چه کسی هست که بفهمد

ساااااال‌های زیادی ست

ماه رویت نشده است!


رمضان مبارک :)

در والیبالمون بارها باختیم و عااالی بازی کردیم و همه گفتند آفرین و چه خوب ی شد که فلان کار را هم می کردیم و ...

از موضوع این بلاگ دوره اما دور از انصاف بود که این بار غیرت فوتبالمون رو هم تبریک نگم و  ابراز خوشحالی نکنم ان شالله همیشه خدا پشت و پناهشون باشه :

... و روح من همچنان

به انسجام سرشت پاشیده شده اش امیدوار است

و در رویای خویش

به کالبد کبریایی ش هبوط می کند

و در معرکه شوم خاکستران به ستیز می خیزد

مهراوه بی ریای من،

یک روز در محراب رسالت تو نماز می گذارد

... می دانم.

میلاد موعود حق مبارک :)

جالب اینه که بعد از سااااااالها یادم افتاد بچه که بودم و فک می کردم شاعر شدن الکیه(; یه شعر هر چند در خور حتی ما آدمای عادی هم نه چه برسه به امام زمان برای ایشون گفته بودم که اون موقع ها با حسی که نسبت به ایشون داشتم فک می کردم اووووووووووووووه دیگه شق القمر کردم :دی و کلی بهش افتخار می کردم (اما متاسفانه الان خیییییلی سال بود که حتی یادم به اون شعر نبود و حتی تو پیدا کردنش از لای نوشته هام واااقعا دچار مشکل شدم!)

این شد که بد ندیدم شما هم اونو ببینین یه کم شاد شین ;) :دی و هم اینکه خودم یادم بیفته قدیما هر چند بچه بودم اما بیشتر یاد ایشون بودم هر چند با تحفه های به نظر بزرگیم آبروبر (در حال خجالت کشیدن!)

خیلی حرف زدم بفرمایید ادامه مطلب :)

راستی عیدتونم مبارک :)

...

سخن کوتاه کنم ما نمی‌دانیم، می‌ترسیم نمی‌دانم شاید حتی فراموش کرده‌ایم چگونه به دیگری بگوییم برایمان مهم است ...

و میلاد بهانه خوبیست برای اقرار دوست داشتن...

ما به خودمان هم دروغ می گوییم! ما منتظر روز میلاد نیستیم، منتظر دوست داشتنیم! انتظار الحان والفاظی را می‌کشیم که در این روز به ظاهر مهم به ما می فهمانند کسانی هستند که ما را دوست دارند و به یادمان اند واین کافیست؛

برای ما زمینیان همین کافیست

...


بخشی از یک نوشته کوتاه بی چهره

شاید ساده باشه ولی دوست داشتم بدونی آبجی جونم که چقد خوشحالم که خواهرمی و روز تولدت خیلی برام مهمه :-*

این نامه قرار بود به روش قدیمی پست بشه اما متاسفانه به دلایلی نشد که بشه!:|