خیال بستن کمربند از سر بیرون رانده تا بازماندهی آبروی خویش را پاسدار باشیم!
- ۵ نظر
- ۰۱ آذر ۹۴ ، ۱۶:۰۹
خیال بستن کمربند از سر بیرون رانده تا بازماندهی آبروی خویش را پاسدار باشیم!
آزادی گفتم و داستان آن شیخ کبود و درد کشیدهای یاد آمدم که دمی پیش از پرواز به دار فانی، اندر احوالات مرگ خویش مریدان را ندا در داد که ...
1. امروز تولد بلاگه و مبارکش باشه :)
2. خیلی دوست داشتم دقیقا تو همین روز و به این مناسبت برنامه های که در نظر داشتم انجام بشه اما خیلی چیزا دست به دست هم داد که ...
3. خلاصه فقط میتونم به این مناسبت ادامهی خاطره رو که گذاشته بودم یه ویرایشی روشون انجام بدم و حتی اونم نشد اما فعلا برای ابراز خوشحالی از زادروز ایشون به اشتراک میگذاریم :دی
4. این بخشها در ادامهی 3 قسمت گذشته اومدن می تونید در موضوع یه کم خاطره بخشهای قبلی رو ببینید. :)
5. بفرمایید ادامه مطلب :دی
میگویند
با شعر نمیشود
به مصاف دنیا رفت!
پس تو چه سرودی؟!
که زینب خواند
و جهان
هنوز
بر وزنش میگرید ...
تو مجتمع جلو خونه ما یه سری تاب واسه کوچولوها گذاشتن که از اتاق من به راحتی میشه اونا رو دید و صدای بازیاشونو شنید. اوایل که این تاب، تازه بود براشون و ... هر روز صبح نشده، با صدای بازی اونا از خواب پا میشدم ... (10-9 سال پیش)
اما امروز صبح که دلم گرفته بود ناخداگاه رفتم دم پنجره بزرگ اتاقم واستادم تا بیرونو تماشا کنم ... یه لحظه به خودم اومدم و یادم افتاد اونا خیییییییلی وقته دیگه از این تاب استفاده نمیکنن!! این حرف برای بچه ها خیییییییییلی عجیبه هااااا اونم بعد از 3 ماه تابستون خییییییییییییلی خوش آب و هوا!!!!!!!!!
منظورت اینه اونام دارن افسرده میشن؟!؟!!:\\\\ و ما نمیدونیم!!!!
آغاز مهرماه 94
پ ن : این مونده بود سر گلوم!
راستش
خوب شد!
حالا
از من
فقط تو باقیماندهای
آنچه از آغاز بود
و مگر می شود که عشق باشد و
علی(ع)، کنار فاطمه(س) نباشد؟!
سالروز ازدواج زهرای اطهر و علی(ع) مبارک همهی عاشقای واقعی :)
روز عشق بخدا امروزه :)
یه متن خییییییییییییییلی قشنگ در خور عشق طلب این دو تا عشق (;
حتما نباید کسی را از نزدیک بشناسی
یا با او زندگی کنی
تا در غم او...
خرد شوی.