وقتی تو نباشی
باید اتفاقی بیفتد
تا بنویسم
باید ...
مثلا ...
برف بیاید!
- ۱ نظر
- ۲۸ دی ۹۴ ، ۲۲:۰۱
وقتی تو نباشی
باید اتفاقی بیفتد
تا بنویسم
باید ...
مثلا ...
برف بیاید!
هرچند حال و روز زمین و زمان بد است
یک قطعه از بهشت در اغوش مشهد است
...
حتی اگر به اخر خط هم رسیده ای
اینجا برای عشق شروعی مجدد است ...
سوگهای آخر صفر تسلیت ...
باید کشید
دو شاخ عقل را از سر ...
کمکم
دهان وجودت را فرا گرفته است،
عفونت!
اگه ازم بپرسین فقط یه دونه قشنگترین از سال قبل که تولد نگرفتیم انتخاب کنم و پیشنهاد کنم که دوباره بخونین :
از امسال نمیشه یکی! => چهارتا! :
پس نوشت :
ایینا همینجوری الکی تو ذهنم مونده بوده پس لابد خیلی قشنگ بوده وقت نوشتنش که یادم مونده :
پیشکش به امید روزای قشنگتر و نوشتههای بهتر :)
آهان خب امسالو بیشتر یادم بود شد 4 تا :دی (یکمم دوباره خوندم البته دوروغ چرا؟ :دی) کلا از سال گذشته یکم راضی بودم بخصوص باسفند و بهمن سال 93 حسم قشنگ بوده انگار، دوست داشتین بخونین ;)
پی نوشت :
فعلا شرایط جوریه که به همین تولد کوچولو بسنده می کنیم
و اینکه همه روز خدا تولده اگه دوست داشته باشیم روزای بهتریو تو سال جدید بلاگ قول می دیم :دی
حالا اندکی آرام تر شده بودم و هی به ذهنم خاطرنشان میشد که "الکی مثلاً خییلی ترسناک بود قضیه (;"
خیال بستن کمربند از سر بیرون رانده تا بازماندهی آبروی خویش را پاسدار باشیم!