... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

قلعه

شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۲۸ ب.ظ

دروازه را ببند

لشکر سیاهان نقش می‌گیرند

گوسفندانمان

سم اسب‌هیئتان گرگ صفت را

دستان مادر هرگز ندیده‎شان، گمان می‌برند

و بی قرار، شیهه می‌کشند!

دورمان زدند

قلعه به انتها رسیده‌است

اما

تو دروازه را ببند...

  • شبنم اطهری بروجنی

نظرات  (۴)

به جون خودم الان بیشتر فهمیدم:))) الان حس ابوعلی سینا رو درک میکنم که یک کتابو 40 بار خوند:)))

پاسخ:
دیوونه :))))
جدی این بار دوباره خوندم، بیشتر فهمیدم:))))
جذبه داره کارا شوما;)
پاسخ:
واااای که چقد به ادم اعتماد به نفس میدن این دوستا :-*
اسب هیئتان؟! یا هیبتان! اینو نمیفهمم! بازم خوندم ولی نشد!

یه چیزایی میفهمم ولی چراشو نمیفهمم:دی
پاسخ:

اصن اونی که شوما می فهمی معنیشه ;) :-*

توضیح؟! ته ذهنتو بریز بیرون:))
پاسخ:
:))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">