... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

برای فرونیا

چهارشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۲۳ ب.ظ

با آن کلام نصفه و نیمه ات

نمک که میپاشی،

دستان کوچکت را

قرض که می دهی، حوض گنجشک من بشود

می خواهم چشم بگذاری

بنوشمت

آن‌وقت، دوباره بیرونم کشی

و این بار

رهایم کنی!

 

برای دیدن عکس این عشقم می تونید برید ادامه مطلب :دی

امشب کللللا برای فرو بودم :دی دلم براش یه ذررره شده بود ...

فرونیا بعد از بیدار شدن از خواب

پف چشما روووو!!! :)) 

  • شبنم اطهری بروجنی

نظرات  (۴)

  • Mahsa Sadat Panahandeh
  • من دیر دیدم که باز!
    اون شب رو از دست دادم :))
    پاسخ:
    :))
    اوهوم حس عجییبی میتونه باشه. 
    چه قدر حرف زدیم اورن روز اخرم من دیر به کلاس رسیدم:)))))))
    بازم هماهنگ کن تا حرف بزنیم و نذارم بخوابی :)))
    عزیزم فرنیا :قلب
    موفق و سلامت باشند همشون
    اخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ جووووووووووووووون سورپرایز: رقص : شادی :قند تو دل اب شدن
     :)))))
    پاسخ:

    آخ آخ یادش بخییییییییییر ...........

    حتتتماااا!! همین امشب خوبه؟!

    البته اگه مث دفه قبل نشه :دییییییییییییییییییی

    واای این تهش چه خوب بود! 
    یکی حوض گمچشک شدن که اشاره به بازی داشت و یکی تهش که دوباره رهایم کنی! اصلا تو مقیاس بزرگتری از عشقه! دارم هنوزم بهش فکر میکنم!
    چی میشه که این حالو داشتی:))) یه کم یاد عشق مادری افتادم واقعیتش.... رهایی که دیدم تو مادرها از شدت زیاد عشق دوست داره چنین واژه هایی رو بگه یا دوست داره واقعا یه طوری میشد سیراب بشه از بچه اش! همون دل ضعف رفتن خودمون :) چه خوب
    یاد اون روزا که فرونیا این شکلی بود به خیر. این عکسش یه مدت رئ دسک تاپم بود. نمیدونم یادته یا نه اما گفتم از مامانش بپرس ببین ایراد نداره من استفاده کنم :) :دی
    الان حتما خیلی بزرگ شده... بهترین ها جلوی راهش باشه :قلب
    پاسخ:

    واااقعااااچقد مادر شدن حس جالبیه ... (+در ادامه صحبتای اون روزمون ;) )

    وای آرههههه یادتهههه؟َ!!!!! اوووخخخیییییییییییی !!!!!

    وای اینقد بزرگ و بلا شده مهسااااا باورت نمی شه فرنیا رو که دیگه نگووووووووو ... (+ سرپرایز در راه)

     

     

    عزیزم. انشالا همیشه با خونواده گرمت شاد و سلامت باشین:*
    پاسخ:
    :) مرسی عزیزم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">