... و باز نمیدانم،
حسین (ع) با این مردمان چه کرده است که اینچنین ساز دشمن در برابرش کوک کردهاند؟!
نمی دانم زخم شمشیرهای یزیدیان در صحرای خشک کربلا بر او سنگینتر بوده است یا زخم زبان این مردمان خدانشناس به اصطلاح متمدن! و آیا در پیشگاه خدای حسین(ع) نیز زبانشان همین اندازه برّاست؟!!
ببخش حسین جان
ببخش که ندانستن، زبانم را در برابر اینان بسته است!!
ولیک در کنار همهی ندانستنهایم، خوب میدانم، سخن از حسین(ع) که آغاز شود، بغض گلو را چنگ میزند اما "... حسین(ع) تراژدی نیست، حسین قهرمان یک حماسهی انسانی ست ..." حتی نام حسین(ع) قدرت میدهد، ایمان میدهد آرام میبخشد ... کتمان کنیم یا نه، ردّ سرخ حسین(ع) از صحنه پاک نمیشود، اما حسین(ع) با خاندان پاکش نرفت و نماند تا فقطه صفحه نورانی تاریخ شود؛ فریاد برآوریم یا پنبه در گوشها نهیم روح تاریک خائنین این جنایت ذرّهای سبک نمیشود، اما زینب هم تنها برای روایت جنایات نماند، منبر نرفت و بر غم عزیزترینهایش شکیب پیشه نکرد؛ زهرای اطهر تنها ننشسته است تا ما بر حسین او بگرییم! ضجههای هرچند آسمانی ما از غم مظلومیت آل علی نکاهد ...
گاهی باید سکوت کنیم و ندای حسین را دوباره بشنویم!
... و آنها که بر جسم حسین(ع) نیز رحمشان نیامد، تنها پیمانهبه دستان دنیا نبودند؛ چه بسیار مردمانی که به گمان خویش در راه خدایشان می جنگند!
...
قرار بود نیفته واسه سال بعد و قرار نبود اینقدر دیر بشه ولی ... :(
خیلی صبر کردم تا بهتر از این رو در این باره بنویسم ولی نشد!