... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

  

 

من تو را برای خودم دوست دارم

 

و تو...

 

و تو من را برای خودم!

 

و تو خود را نیز برای من!!

 

...

 

فرق من و تو این است

 

این است که تو معبودی و من...

 

من هیچ!

تو ستاره های شب را ...

و من خورشید را!

...

آنقدر برای خورشید لالایی خواندی تا ...

                                        شب شد

                                         و خوابت برد!!

...

 

...

محرم می آید تا باز به خاطرآوریم مردمی که آزاده زیستند و آزاده جان به جهان آفرین تسلیم کردند

مردمی را که جان بر کف به جنگ اسلام دروغین رفتند

و به یک باره رفتند تا اسلام ناب بماند...

و به یاد آوریم لحظه لحظه روزهایی که به دغدغه های بچه گانه گذشت،

لحظاتی را که بد کردیم و بد گفتیم در حق آنانی که حقشان نیست!

حادثه هایی را که آآآآآنقدر بزرگ داشتیم و مثل پتک بر سر نفسمان کوبیدیم تا یک روز بی موالاتی دیگرانی تمامی ایمانمان را خدشه دار کرد و ما هنوز که هنوز است نفهمیده ایم،

می آید که به هر دلیلی اگر {به ذهن انسانیمان} از خدا دلگیریم خجلت زده درونمان برخیزیم و بازگردیم به سمت خدایی که با همه بی نیازی اش بیشتر از همه مشتاق و بیش از همیشه منتظر ماست!

...

هر سال محرم می آید تا رفتن حسین را به رخ ایییییییییییییین همه من به ظاهر مسلمان بکشد!

...

محرم که تمام شود حسین(ع) همان حسین(ع) است و ما ...

و من الله توفیق

زینب جان
شرمنده ی تو ایم که بهای حسینی شدن ما بی حسین شدن تو بود!

و شرمنده تریم از آن که

                            تو بی حسین شدی و ما حسینی نشدیم!!