... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

جور دیگر باید زیست؟!

پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۳ ب.ظ

هرچی بزرگتر می شم بیشتر در عجب می مونم از کارا و حرفای این آدم دوپا! دوس دارم از یه سری آدما یه سوالایی بپرسم وقتی یه حرفایی می زنن که  قیافه شون داااااااااااد می زنه خودشونم فقط تریپشو برداشتن! ولی بعد میگم بیخیال بابا شاید اونا درست می گن و ما تو توهمیم!

 

بگذریم موضوع رو عوض می کنم!!! :

دیدین این فیلمایی رو که هی راه به راه اسم فیلمو از زبون شخصیتهای فیلم تکرار می کنن؟! یا نه، هی هدف فیلم رو توی جمله های شاعرانه م شعارانه جار می زنن!! اصلا اینم نه اونایی که اونقدر تعصب هدف چشم عقلشون رو کور کرده  که بیننده رو دور از جون شما بی عقل تصور می کنن و تو هر صحنه و پرده ای هی لقمه رو می چرخونن و می خوان به هر زبونی شده هدف رو تو مخ بیننده کنن!!! ... می خواستم بگم این جور فیلما "رو مخ ما جا دارن" :دی بابا یه نفر نیست بگه دوره زمونه عوض شده، تاثیر عکس داره به خدا!

 

نه! مث اینکه باز رفتم رو منبر!! (پس از کلی shabnam is typing و بعد نگه داشتن دکمه backspace به اندازه کافی) :

گاهی با خودم فک می کنم اگه نامه رسانی مثلا با کبوتر الانم رایج بود، اگه هر روز با چشم به آسمونی رسیدن خبری از دیار یار سپری می‌شد، هرچی بود تو دلای آدما می گذشت و فقط پرواز یه کبوتر بود که هی ریسمان پیوندها رو محکم و محکم تر می کرد ...

اونوقت آدما می فهمیدن ارزش کلماتی که توی اون نامه هست اونق.....در زیاده که این زبون بسته ایییییین همه راهو به خاطرش بال زده و حالام حتما باید برگرده! با جون و دل پی می بردن پای پدیده ای خاص به میون اومده وقتی هیییییچ چیز نتونسته سد راه این پرنده نامه بر قرار بگیره حتی فاصله!به نظرم اون وقت عاشقا بیشتر قد همو می دونستن! اصلا ایییییییییییییییین همه مردم توهم عشق نمی زدن و ادعای شناخت عشق نداشتن!!

 

دستم که گرم میشه، وقتی می بینم داره به زبونم سرایت می کنه و بحث داره طولانی میشه  نگران خواننده هام میشم از طرفیم یاد این میفتم که بعضیام اونقدر می خوان زیرکانه تاثیر بذارن که یادشون میره چی می خواستن بگن! اونوقت نگران خودم میشم!!:دی

 

مخلص کلام اینکه

 

در ارتباط با انسانهای امروز باید هوشمندانه زیست، زیرکانه زیست، اما به خاطر داشت که هنوز هم حتی مدعیان مدرنیته و روشن فکری، زیرخاکی ها یا قالی های بومی و قدیمی را به قیمتهای نجومی خرید و فروش می کنند!

  • شبنم اطهری بروجنی

نظرات  (۲)

سلام بر همگی
کلاً زندگی تو این دنیا سخت شده دیگه وقت رفتن من رسیده شبنم جون
:))))))
بابا ما حالا حالاها هستیم رفیق کیف دنیا به همین سختی هاشه
پاسخ:
:)
عالی بود. 
منم خیلی حرفا میشنومم که مات و مبهوت میشم و نمیدونم من تو توهمِ ساخته خودمم یا اونا از رو تجربه این راهو رفتن! فهمیدی به منم بگو:)
پاسخ:
چ....شم چ.....شم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">