... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

پلک دلم می پرید ...

دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۱۴ ق.ظ

کنارت که می‌نشینم

تازه می‌فهمم چقدددرر به هم نزدیک بودیم

و نمی دانستم

بی‌قراری‌هایم

نشنیدندنت ...

ببخش!


وقتی درباره کاری قلبم آرومه یقین دارم اتفاق نیکی قراره بیفته! :)

  • شبنم اطهری بروجنی

مثبت من

نظرات  (۱۰)

با یاهو چرا جوابمو نمیدی!؟

پاسخ:
نمیاد چیزی!
اره با حاله;) 
من مسنجرم وصل نمیشه فهمیده تو هستی داره توطئه میکنه;)
پاسخ:
ببییییین!!!
از بس زود اینا رو قابل نمایش میکنی و جواب میدی ادم حس میکنه داره چت میکنه بات:))
پاسخ:
منم همین حسو دارم ولی جقد جت با ولاگ حسش قشنگتره ها!
(-:
میخای،بیام یاهو ؛-)؟
نه تو همه کسی:)
پاسخ:
:دی
شاید اشتباه فکر نکنی!
کلا من چند وقته هر حرفی میزنم یا گوش میدم یا چیزی میبینم یا حس میکنم و .... همش دنبال چیزایی ام که تو پس ذهنم هست. هی ربطش میدم ببینم کسی یا چیزی میتونه جوابای منو بهتر خودم بده:)
پاسخ:
الان من "کسی" م یا "چیزی"؟! :d
بــــــــــــــــَله:))
پاسخ:
خب این نظرت چون کوتاهه من ادامه این ج نظر دیگه تو میذارم!! :دی
پرسیده بودن عیدی ما چی شد ایشون (مهسا)

جواب من : موقع عید بیاید:دی
پس فردا نزدیک عصر شایدم خود عید و اون وقتا در خدمتم ;)

آهان اینکه یه مساله‌ای تو اون نظرحاوی این سوالت بود که نشد تاییدش کنم(می دونم که درک می کنی;) )
من الان دقت کردم! چه کفشاش خوبه!
هموناس که دنبالش بودم بهت گفتم گیرم نیومد:)) از کجا گرفتن ایشون؟
پاسخ:
کفش نهرین بچه ها
شمام میخاین؟! (-؛
چرا من حرف نزده تو ربطش میدی به بحثی که فک میکنی تو سرمه:))))))))))))
باشه بابا حواسم هست که در عین شادی همه نگرانی های رو حل کنم!

پاسخ:
اشتباه فک می کنم؟!!!
شاید مهم باشه! همیشه یقینی که تو دل ادم هست که همون نمیشه؟ میشه؟
نمیدونم! شایدم بشه! 
پاسخ:
برای هر کسی شایدم نشه ولی به نظرم این که "من به خاطر اون چیز هر چند با ارزش، ارزشمندترین چیزمو - لحظه‌های زندگیمو - تلخ نکردم و در واقع فدا نکردم" اصل ه!
چه یقین هایی که با این حس دارم و نمیدونم سر انجامش چیه!

پاسخ:
بعد اگه یقین ه که دیگه سرانجامش مهمه واقعا؟!!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">