... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

کلاله درد

دوشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۵۹ ب.ظ

 

سپییید بودم

و روح نبود

و این

و آن

...

و آسمان  آنگونه در رگانم دوید

که تعبیری شدم از دریا

از سبزی چهره آب

و همین مردم

شوری ام را تف کردند درون خودم!

  • شبنم اطهری بروجنی

نظرات  (۲)

من دیشب از سر ششب تو تناقض بودما:))
بعد میگم چرا بحثمون یهو فلسفی شد;)
پاسخ:
:))
کاش اینو ادامه میدادی!
شاید این طور که این شوری ام را تف کردند و این شوری خوشکاند همه سبزه سبز شده با آب دریا را...
یا شایدم این شوری نمک گیر گرد هر که مرا چشید و پس زد 
یا شایدم اصلا این شوری نمکی زد بر پیکره ام برای خاص بودن
یا هرچی دیگه! خلاصه ادامش الان برای ماهایی که به تناقض رسیدیم مهمه!
پاسخ:
:)))))))
خوشم میاد اولین دشتمو کردم 
بالاخره دیوونه شدی توم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">