... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

اوووونقد وضضعیته که پست شد :دی

يكشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۱۴ ب.ظ

تازه یادم افتاده است

این بهار که تمام شود

تو هم می روی

و من

چقددددددر دلتنگت می‌شوم!


هرچند خیییلی معنی شعر وضعیتم نیست اما حالم موقع فکر کردن به تو این آهنگو می طلبه! ( خودش می دونه چرا (; )

بهار دلنشین :

http://bayanbox.ir/id/1913806442892864330


(هدف به طور خاص 1 نفر اما در کل چندین مخاطب خاص (-;)

  • شبنم اطهری بروجنی

نظرات  (۷)

وااااااااااای عالی نوشته بودی! عالی! صد از صد ینی!
"بعد از قرنی دوری فیزیکی بر آن شدیم تا دل به دیدار یکی از دوستان عزیزتر ز جان یادی زنده کنیم و دلی بخوشانیم" آدم فک میکنه بعدش نوشتی، بدین وسیله در تاریخ فلان منتظر قدوم گرمتان هستیم. بعد زیرشم نوشتی، شبنم- آزاده- مهسا:))
(به صرف شربت و شیرینی هم داره تازه:)) )
اینو میخوای قابل نمایش نکن مایه فرح دیگران میشیم:))
پاسخ:
:دی
بذا مایه فرح بشیم یه سودی برا مردم داشته باشیم اقلا (;
باز من پیشنهاد میدم اینجا بشه منشن کرد!
خوشم میاد دوستان جمعشون جمع شده:)) ورود اکس.ال.بی.ار.ال.اکس رو صمیمانه تبریک میگویم: دست
خوشم میاد دوتایی بعد مدت‌ها همو دیدین، یه کلمه اشاره نمیکنین قرار بود منم ببینمتون! :(
پاسخ:
این یکیو فک نکنم بشه!
اینجا خونه خودادونس همه دون (;
:)))))) دیوووووونههههه!!!
اگه نمی گفتی معلوم نبود اصه! اما حالا که اینطوره چششششم ;)
بعر از قرنی دوری فیزیکی بر آن شدیم تا دل به دیدار یکی از دوستان عزیزتر از جان یادی زنده کنیم و دلی بخوشانیم! من حیث پایه بودن و پیشنهادات این عزیز سفری به اصفهان داشتیم تا ببینیم که آن فرش قرمزرنگ در کجای شهر پهن است تا قدوم بنهیم و مبارک گردانیم و یافت شد و قرار رفت و پا در رکاب شدیم و ضد حال شد و باز مثل خیلی وقتها گوود ماند و دو تن! و البته به اجبار 3 تن :دی ;) که از مهربانی و رودربایستیشان بود (اولی قابل تقدیر و دومی کمی قابل تامل (; ) و خلاصه تنها همان دو مصاحبت دو نفره دلچسب و البته جداگانه ممکن شد و بسیاااااررررر نیکوو بود که یکی چنان غنیمتی بود که به این زودی ها نصیب کسی نمی شود و راهی پایتخت شد و دیگری ... همچنان در اصفهان ادامه دارد و البته هر دو در قلبمان تا ابد (;
خووووب بییییییید؟!!! :دی
:)
باید یه دوره هضم دلتنگی بیای پیش خودم 
پاسخ:

آآآآآآآآآآآآآآآآخیییییییییییییییییییییی عززززیزززمممممم نمی دونی چقد خوشحال شدم بعد مدتها دیدمت :-*

اونم به چشم (-;

اغا نگو دیگه اینطوری دلم میگیره هااااااااااااااا. :((((
حالا راضی شدی هی بهت گفتم این شعررو بذار هی نمیذاشتییی ؟؟ :D
پاسخ:
:))
  • نوید خزاعی
  • کلا هر کی میگه بهار، دو تا چیز یادم می‌افته.
    نه سه تا!
    ۱- تـــاا بهـــار دلنشین آااامده ســـوی چـــمن ...

    ۲- دارد بهار می‌گذرد با شتاب عمر ...

    ۳- وطن پرستو، بهار است و اگر بهار مهاجر است، از پرستو مخواه که بماند!
    پاسخ:

    سومی رو خییلی دوست دارم

    از دومی می تزسم راستش! :-S

    چون نسیم نوبهار برآشیانم کن گذر..... مرسی گوش کردم و لذت بردم:دی
    خوش به حال هدف!! میتونم حدس بزنم کیه:)
    لااقل خوبه من خودمو مخاطب خاص میدونم:دی
    پاسخ:

    :-*

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">