... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

فرصت پروانه شدن (دکتر نوشت)

جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۳۲ ق.ظ

این مطلب تقریبا با دوره و به بهانه ی بستری شدن مرتضی پاشایی عزیز در بیمارستان شروع شد اما تصمیم گرفتم برای حرف نزدن از بیماری و ندادن انرژی منفی بهش اصلا ادامه ش ندم اما متاسفانه مجبوره که تلخ ادامه داده بشه :(( { پس حال و هوای بهتر اوایل متن مربوط به قبل از فوت ایشونه:( می خوام خواهش کنم برای شادی روحش هر چی به دلتونه براش بخونید و دعا کنید و صلوات بفرستید}

چقدر خوبه که اینجا مال خودمه و توش هر چی دلم بخواد می نویسم! کم/زیاد و بنویس/ننویس شم خیییییییییییلی تحت امر و فرمان هیچ رییسی نیست :دی  (البته به جز در خواست مخاطبین که چه عرض کنم مخاطب پی گیر مهسا پناهنده ;) )

واسه همین امروز به قولی عشقم کشیده از بحثی که دیشب (نسبت به همان شبی که این متن نوشته شده) با یکی از دوستام رفت بنویسم :

وقتی خبرای دوروغی راجع به مرتضی پاشایی شنیدیم و اونقددددددددددددر براش ناراحت شدیم که اصن حد و حساب نداره ...

بعدا وقتی واااقعا فکر کردم که چقدددددر ممکنه وااااقعا من یه روزی جای اون رو تحت بیمارستان باشم و حتی این شایعات درباره من شایعه نباشه و واقعیت داشته باشه! بیشتر از قبل به این فکر کردم که چه کارهایی هست که ممکنه فردا دیگه فرصت انجامشو نداشته باشم!! شاید دو بار دیگه هم این اتفاق برام افتاده بود: یکی بعد از فوت یکی از بچه های دانشگاه آبجی بزرگه و یکی هم سالی که شایعه شده بود فرداش دنیا تموم میشه (هرچند این آخریو می دونستم دوروغه اما آدمه دیگه تو اون لحظه میشینه به یه همچین روز واقعی ای فکر می کنه!)

سیر متن بالا اونجوری که تصمیم داشتم ادامه پیدا نمی کنه وقتی دیگه حتی رو ان تخت هم نیست! ... دیشب حتی نمی تونستم بنویسم!! 

ای کاش هیچوقت آهنگاشو گوش نکرده بودم ....

اصلا چرا من بنویسم وقتی ایییییییین همه "بغضم گرفته وقتشه ببارم!" وقتی ... ولش کن وقتی هنووووز تو شُککککم!!!

و البته وقتی دکتر به این زیبایی گفته :

************************************************************************************************************

"دوستت دارم‌ها را، نگه می‌داری برای روز مبادا

دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…

این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!

باید آدمش پیدا شود!

باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!

سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش…

شروع می‌کنی به خرج کردنشان!

توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی

توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند

توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد

در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد

برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برای یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!

سواستفاده کردن و معرکه‌گیری…

اما بگذار به سن و شرایط تو برسند!

بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند

غریب است دوست داشتن.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند"

دکتر علی شریعتی

*********************************************************************************************************************

مرتضی هم رفت و آهنگهاش موندن اما ... میییی دونم همممممچنان این داستان ادامه دارد ...

از خداوند طلب مغفرت و آرامش روح می کنم برای تممامی خفتگان خاک و بویژه اون چهره آروم که وااااقعا از دست دنیا رها شد ...

مانا بمانید :)


پینوشت :

وقتی از چیزی ناراحتم سکوت کنم و منتظر بمونم تا اجازه صحبت بگیرم...

********

خواستم بنویسم امشب "خوابم نمیره" اما دیدم خودمون خواستیم کمی،فقط کمی اونجور که خییییلی وقتا تو با اهنگات با ما بودی امشب یه گوشه ای باهات باشیم... پس دیگه بغض و گریه ایم اگه باشه به یاد آهنگاییه که می تونست دوباره با صدای تو قلبا رو تکونی بده و...:( ولی خدا از ما پایینی ها بیشتر دوست داشت، بقلت کرد و به نظر ازت همه چی تو گرفت جز آغوش خودش :) آغوش خداوند قلب تک تک بنده هاشهً بنده هایی که از تو خاطره بدی به یاد ندارن و این کافیه و ارزوی همه ماست در حق خودمون :)

*********

خواستم به عشقت که الان در حضورشی بگی اگه از روی ناراحتی چیزی گفتیم نگاهی بغضی اشکی اگر بوده، بالاخره اون خداست و ما... حتی بنده هم نیستیم بگو خودش ببخشه

(: تمام امیدم به "الرحمن الرحیم"شه تا ابد:)

*********

عکستو ببین چقد اروم خوابیدی! واسه همین خداحافظی در کار نیست بیشتر از قبل هستی صدات تا ابد تو گوشمون و دعامون تا ابد بدرقه راهت مهربان صدای خاص یا علی

  • شبنم اطهری بروجنی

دوست داشتن

زندگی

فرصت

مرتضی پاشایی

نظرات  (۳)

شبنم امروز اهنگ "اروم بخواب" را  از سجاد راد شنیدم، فک کنم تو باید با نویسنده لیریک اون شعر حتما اشنا بشی:)) شباهت زیادی به این پستت داشت:دی
چون ته مایه اش غمگین هست لینک نمیذارم:دی
پاسخ:
فک کنم اصن ازش آهنگ نشنیدم ...
ینی چی الکی میای اسم آهنگ میذاری؟!!! خجالت بکش بدو بینم  لینک بذار دانلود کنم :دی
البته اگه غمگینه نه ...
فعلا یه مدت نه!
من که نوشته هاتو دوست دارم:دی
اره یادمه ولی به بعدش فکر کن..."به تو قرصه دلم" ;) 
پاسخ:
:)
سلام شبنم جون. مرسی از نوشته خیلی قشنگت و ضمیمه خیلی زیبایی که انتخاب کرده بودی از دکتر.
روحش شاد باشه و قرین رحمت الهی. بعضی از جاهای متن رو که میخوندم (حتی جاهایی که اشاره به اهنگاش نبود)، من اهنگاشو به یاد میاوردم و این جز هنر خوندن مرتضی پاشایی، هنر نوشتن تو هم بود. افرین:)
ضمنا شبنم جون اینم بگم که باعث افتخار منه سر زدن به اینجا و خوندن نوشته های یکی از "بهترین" دوستام. دوست دارم و دلم برات خیلی تنگ شده:*

پاسخ:
متن نمی تونست قشنگ باشه هرچند تو لطف داری اما نمی تونستم فکرمو متمرکز کنم و بنویسم فقط خواستم ننوشته نمونده باشه ...(شاید وقتی دیگر ...)
عزیزیییییی :*
مهسااااا یادته تمام ماه رمضونو از نگران منی وضعیت کردم و از صدای قشنگش تعریف کردم؟!!!!! :(
هععععععععییییییییی...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">