سر زده
سه شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۲۹ ق.ظ
میهمان ناخوانده ی این بیابانم
زلف از گلوی خویش گشوده
به ایمان تو پناه آورده ام
از رختم
زر نمی تابد
شب تاب شدم،
تا تو به خانه ام آمدی...
اکنون،
من آمده ام
سر زده!
- ۹۳/۱۰/۱۶
میهمان ناخوانده ی این بیابانم
زلف از گلوی خویش گشوده
به ایمان تو پناه آورده ام
از رختم
زر نمی تابد
شب تاب شدم،
تا تو به خانه ام آمدی...
اکنون،
من آمده ام
سر زده!