... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

۲۴ مطلب با موضوع «آغاز فصلی نو» ثبت شده است

یه بزرگی گفته بود ...

یادم نیست دقبقا چی گفته بود!:دی

ولی مفهومش این بود که "کنار کسی که تو رو کنار خودش نمی خواد نمون"!

هرچند رو حرف بزرگتر نباید حرف زد ولی من عقیده م اینه که

به دل نگیر اگه احساس کردی کسی تعجب می کنه اگه تو رو کنار خودش ببینه!

حتی اگه کسی پشت سرت چیزی گفت که برداشت شخصیشه یا ...

همیشه که آدما معنای سکوت ما رو نمی فهمن (معنای حرفامونم بفهمن باید کلاهمونو بندازیم هوا! (; )

دیگه هی مث کنه نچسب بهش، ولی دورادور مراقبش باش ...

نذار یه جایی که از خدا دلگیر می شه کسی جز از طرف خدا پیشش باشه :)

فقط به این دلیلم شده بمون به قول خودم "بودنتو قضا کن" ;)

_____________________________________________________________________________________________

( آقا این بیانم شکلک نداره بساطیه ها!! :دی )

شاید اگر هر از گاهی از کوتاهی جملات فاصله بگیرم ...
همیشه همین بوده است، وقتی بیش تر از آنچه که طبیعت خواسته است نزدیک می شوم ، درست وقتی که دارم آن سوی این حدود را می بینم ...
تنها چیزی که آن لحظه می فهمم، نبضی است که زدنش پوست بدنم را می کشد، حرارت جسمم و خیسی کم سابقه صورتم!
به خویشتن تهمت نمی زنم اما کاملا مستدل مشکوکم!برای نخستین و نه آخرین بار می نویسمت...
گمانم دست دیگری در کار است!