... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چهارشنبه سوری» ثبت شده است


راه می‌افتم در خود
و می شکنم
هر چه بوته خشک را
تش می‌زنم
و می نشینم نگاه می‌کنم
گرمایی را که از آن به زمستان من می‌رسد ...

و شهاب‌هایی که آدم می‌سازد!
جیغ می‌کشند
و بالا می‌روند
تکه می‌شوند
و بر تمامی شهر می ریزند ...
 
به رقص می‌آیم
و دلگویه‌های سرد و سیاه را
ترانه می‌خوانم
و دور می‌ریزم
"بهار!
آماده‌ام، بیا"


سپیده زد
و نشانه می‌خیزد از بام ما
و بام همسایه
و بام‌های دگر!