... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

درباره شعر که چچیییی میتونم بگم؟!!!! شاعر هم که ... از اولین دفعه ای که این شعرو شنیدم چنان دربندش شدم که از فکرش نیومدم بیرون ... طبق معمول وقتایی که دیوونه ی نوشته یا شعری میشم : کاش من اینو گفته بودم بی تقصیر (یه روزی ان شالله که بگم!) :);)

حداقل سعی کردم یه جور نسبتا دلخواهی بخونمش که حداقل پیش دل خودم یه دین کوچولویی به شعر به این زیبایی و شاعر به این شاعری و مسئولیت پذیری ادا کرده باشم

التماس دعای فراوان


پ.ن : اون روزی که اینو پر کردم چون فک میکردم بازم اونی نشد که میخواستم به نمایش نگذاشتمش ولی امسال بعد از بیشتر از یک سال به نظرم حداقل اونقدریم بد نخوندم و شعر اونقدری قشنگ هست که حداقل! تو بلاگ شخصی ساده ی خودم بماند برای یادگاری :)

نظرات  (۱)

نتونستم لاگ این کنم که لایک کنم! من چرا نشنیده بودم اینو!! پس کی شنیده بودش؟!
هیچ وقت فکرشو نمیکردم وقتی گوشش میدم تو ............ (موقعیت مکانی) :)

فقط کیفیتش پایین بوده اما کیفیت کارت خوبه که :)

پاسخ:
عزیزی فدات شم
آره اون موقع نه چیزی بلد بودم نه اهل قرطی بازی بودم دلی همینجوری عادی موبایلمو گذاشتم زمین خوندم و ضبط کردم!
قربونت برم شنونده م با کیفیته :)*
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">