امشب هم به سکوت گذشت ...
قانون بقای کلمات ناگفته با ما چه خواهد کرد؟!
- ۰ نظر
- ۲۲ مهر ۹۲ ، ۲۳:۴۹
امشب هم به سکوت گذشت ...
قانون بقای کلمات ناگفته با ما چه خواهد کرد؟!
و تابستان ...
من می گویم و تو فقط گوش می کنی! ...
دیشب روح خویش را رها کردم
و خوابیدم ...
اصلا هر کجا خواست برود
رویا که گناه نیست!
شده تا به حال
که نوشته ی خیس ت را مچاله کنی، دور بیندازی
بعد یک روز که حالت خوب باشد و اتاقت را جمع و جورکنی،
گلوی جارویت را بگیرد و بگوید مرا بخوان!
تو هم بخوانی و لبخند بزنی، بگذاری لای کتابچه خاطراتت صاف شود؟
و زمانهایی هست
که حتی صدای جغد را
به فال نیک می گیرم .
و من برای ایفای نقش دیگری
پای بر این بوم نهاده ام ...
دریا هم رنگ دیگری ست
...
و ما ...
سپید اگر شدیم
کم کم، بی قافیه شعر می شویم!
گاه میمانی ...
تویی که افسار دنیایی را به دست داشته ای
چگونه برانگشتان این موجود کوچک
چرخیدن گرفته ای!؟
بنگر که آدمی
چگونه در تنهایی خویش غرق می شود
وقتی روز و روزگار بر جاست
و فقط
تو نیستی!