... و من می نویسم!

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

یک روز باید از همیشه جدا شویم و جاودانه شویم در آنانی که با اذهانشان عشق می آفرینند ...

... و من می نویسم!

در روزهایی که دیگر
نه ما سر بلند می‌کنیم و نه عشق
باید نوشت!

_____________________________
اگر علاقه مند خواندن مطالب رمزدارهستید
با پیام خصوصی ایمیل بگذارید تقدیم میکنم


_____________________________
راستی اگر از دیگری می‌نویسید
لطفا با منبع!
حتی از این حقیر (;

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۴ فروردين ۹۳ , ۱۶:۵۹
    جاده
بایگانی
آخرین نظرات

۲۴ مطلب با موضوع «در گوشی :: خود درگیری! :: سرریز که می شوم» ثبت شده است

و کرکسان

نظاره می کنند

درد زخمی را

که خودت به جانش افتاده ای ...

 نه!

 نمی خواهم که باد بیاید

بند گیسوانم را بگشاید

اما تو نباشی ...

باران

آهاییییییییییی، دلم برات تنگ شده می فهمیییییی؟!!! فریاد

.

.

.


مطمئنا نیازی به گفتن نیست مخاطب کیه :)

در نقشه جهان دست برده‌اند

مدینه‌ی فاضله از فرهنگ جغرافیای زمین ربوده شده است

...

گاه صاعقه های حقیر است!

یک بار دیگر هم گفته ام اما به شدت نیاز دارم که تکرار کنم! :

مرا نه بد بیندیش و نه نیک

که اگر بد بیندیشی ام

خدای من از تو خواهد رنجید

و اگر نیک

و نباشم

من!

راستش را بخواهی همیشه حرفهایم، گاه و بیگاه، قلمبه می شوند سر جانم!


 

دلم خوش است

که مرا خانه ای هست و خوابی و آرامشی...

خفتن حرام دخترکم،

دنیای شاعرانگی تمام شده است!

 

خداوندا

کاش تو دلت نگیرد!

و اگر نه

سرت را بر شانه ی که می نهی؟!!

-------------------------------------

تکرار ذهن من :

" دلمان از دست آدمهایت می گیرد...

غروب را بهانه می کنیم! " 

 

و من،

عجیییییییییییییب روزی را در انتظارم

که دیگر پرده ای نماند که ندریده باشند

و حقیقت ظهور کند ...

 

اینکه ناشیانه هایم را می نویسم،

اینکه با آسودگی هایم نمی جنگم
اینکه مداام می خندم،
و از قهقهه ام ،دیگر حیا نمی کنم
...
راستش...
نشانه خوبی نیست؛
دارم از درون متلاشی می شوم!